.

خودت را در هیبت ظرف‌ی غذا تصور کن؛ غذایی که دوست داری مثلاً. فکر کن آذین بخش سفره‌ای مجلل شده‌ای و به طرز هوس‌انگیزی هم تزیین...از روی میز غذا اگر تو را بردارند، کسی می‌فهمد؟ یا اصلاً به فرض که همانجا ماندی، چه‌کسی فرصت می‌کند تو را درست مزه کند؛ بفهمدت؟

تخم‌‌مرغ سفره‌ای محقّر بودن، شرف دارد به کباب سفره‌ای هزار رنگ.


می‌خواهم بگویم، خودت را جایی خرج کن؛ که طرف‌ت بفهمد، بودنت را ارج نهد؛ نبودت بی‌قرارش کند، نه آنکه بی‌شمار جایگزین داشته باشی...که نکند بدهکار خودت شوی و، وا بمانی از جواب به من آزرده‌ی درون‌ت...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر