شبکهی آموزش گفتگوی برنامه رادیو هفت با "فریده سپاهمنصور" را نشان میداد؛ وسط شرح حال سپاهمنصور از کودکیش، به یکباره دلم خواست خیلی قدیمترها به دنیا آمده بودم، مثلن دوران "کارگاه علوی" مانندای!
یکهو، آن مدل زندگی را دلم خواست، نه این روزمرگیهای گوشتکوب خورده و از ریخت افتادهی ما؛ نامش زندگی!
و چقدر خوب که تکنولوژی، آن برهه از تاریخ را لکه دار نکرد. اصلن؛ ذهن پس میزند تصویر راه رفتن روی آن خیابانهای سنگفرش شده با "آی پاد" را، لپ تاپای روی پا در گراند هتل، و یا مثلن دور دور با آن اتولهاي مشکی متالیک که دربشان از آن وَرکای باز میشدند...اینترنت و تلفن همراه با صفحه نمایش لمسی و ماشینهای سفینه طوری، انگ همین خیابانها و آدمها و روح آسفالت شدهی زندگی در هزار و سیصد و نود و بوق است، و ما، محکوم به جبس ابد در آن!
***
اینجا به زندهگی تجاوز شده، و ما، همه در مظان اتهام هستیم!